داستان آبیدیک

on horseback

ɑn hɔɹsbæk


فارسی

1 عمومی:: سوار بر اسب

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): on horseback on the back of a horse. • Anne rode on horseback across the field. • Because they loved horses, the couple decided to marry on horseback.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code